****سلام به دوستای گلم ****
می دونی بدترین معلم کیه؟ زندگیه.چون همیشه اول امتحان می گیره بعد درس می ده!
تورا همچون آرزوهایم دوست خواهم داشت به شرطی که مرا در آرزوی خود نزاری
بر سنگ قبر من بنویسید خسته بود اهل زمین نبود نمازش شکسته بود بر سنگ قبر من بنویسید شیشه بود تنها از این نظر که سراپا شکسته بود بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود چشمان او که دائماً از اشک شسته بود بر سنگ قبر من بنویسید این درخت عمری برای هر و تبر تیشه دسته بود بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر پشت دری که باز نمی شد نشسته بود
خصوصیت پسرای ایرونی؟ابروهای برداشته شده / چشاشون بیشتر از عـقـلشون کار می کنه/دختر خوشگل می بینن مثل جوجه راه می افتن دنبالش / آبرو که نمی دونن اصلا چیه/ ماشین بابای بدبختشون رو می دزدن با رفقا میرن گردش می کنن / چشمک جز تیک عصبیشونه / اگه یه روز متلک نگن زبونشون میخ در میاره
تو مثل ستاره ها می مونی مثل اونا زیبا مثل اونا دست نیافتنی اما فقط یه فرقی با اونا داری که اونا خیلی زیادن ولی تو یه تکی
مثل شقایق زندگى کن:کوتاه اما زیبا،مثل پرستو کوچ کن:فصلى اما هدفمند،مثل پروانه بمیر:دردناک اما...عاشق
من بهار را به خاطر شکوفه هایش زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیباییش را به خاطر تو دوست دارم من دنیا را به خاطر خدایش خدایی که تو را خلق کرد دوست دارم
امروز روز ملی گلهاست روزت مبارک
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم
امشب خدا تو آسمون یه مهمونی بزرگ ترتیب داده اما هنوز جشن شروع نشده چون یکی از فرشته ها اوون پایین داره این مطلب میخونه رو می خونه!
حکایت جالبیست که فراموش شدگان فراموش کنندگان را هرگز فراموش نمی کنند
اگه دوست داری عمیق ترین ، طولانی ترین و محکم ترین بوس دنیا رو تجربه کنی بیا پیش خودم تا لباتو بذارم رو لوله جارو برقی
هنوز عاشقتم به جون چشمت جون دریا ولی کن یادت بمونه خوب منو گذاشتی تنها
تبسم لبخندی است که به ما میفهماند در جسم صاحب ان قلبی هم وجود دارد
شب طولانی نیست. خواب من کوتاه است. کاش زمان،با جرزنی از من جلو نزند
زندگ ی حادثه ی باور ماست درابتدای پیچ این حادثه نوشته بود: "خطرمرگ" درانتهای پیچ زندگی نوشتم "هنرمرگ
تورا دوست دارم بی انکه بدانم چرا؟
می گویند ابلیس زمانی نزد فرعون آمد در حالی که فرعون خوشه های انگور در دست داشت و می خورد ابلیس به او گفت: هیچ کس می تواند که این خوشه انگور را به مرواریدی خوش آب و رنگ مبدل سازد؟ فرعون گفت: نه ابلیس با جادوگری و سحر آن خوشه انگور را به دانه های مروارید تبدیل کرد.فرعون با تعجب گفت: آفرین بر تو که استاد ماهری هستی. ابلیس سیلی بر گردن او زد و گفت: مرا با این استادی به بندگی قبول نکردند تو با این حماقت چگونه دعوی خدایی می کنی؟
گوش، احترامی دارد. وقتی که شنید که فریاد می زنی:" من به جنگ می روم"، این دشنام به گوش است که بشنود:" من پشیمان شده ام